میرزایی که چند روزی بیشتر نبود به جبهه اعزام شده بود، از این حرف سید حسابی جا خورد و با خجالت گفت:
«اگه خدا قبول کنه!»
سید ادامه داد: «از این جوون یاد بگیرید! از همه ما جوون تره ولی نماز شبش ترک نمیشه»
میرزایی پرسید: «سید ببخشید! این آثار نماز شب که می گید چیه؟ نمازشب چه آثاری داره که می شه فهمید یه شخصی نماز شب خونده؟»
سید جواب داد: «یکی از آثارش اینه که در اون تاریکی شب که شما برای نماز بلند میشی، ممکنه دست و پای همسنگرات لگد بشه!»
http://karime17.parsiblog.com
از اون روز ده سالی می گذشت ، هنوز هر وقت به اون جا می رسید قدما شو بلندتر بر می داشت و سرشو پایین می انداخت و زودی رد می شد .
بعد ا ز اون هیچکس جلال رو تو مسجد ندید. با اینکه باباشو خیلی دوست داشت جلال یه بچه مسجدی باشهاما هروقت اسم مسجد رو می آورد بهونه های عجیب و غریب جور می کرد وهرطوربود از رفتن به مسجد طفره می رفت .
بارها مادر خواسته بود که آقای جمشیدی یه کاری بکنه وساده از کنار مسجد نرفتن جلال نگذره.
و پدرهم می گفت:خانوم چقدر اصرار می کنی؟! جلال هنوز بچس، خب حتما خسته می شه. ماشاالله آقای کمالی هم که نمازشو حسابی طول میده، بین دو تا نمازهم که افاضه می فرمایند.
- مامان! پس کوش؟ همش باید دنبالش بگردم! - چی کوش؟ باز دنبال چی می گردی؟! - مامان تو رو خدا بگو کجا گذاشتیش؟دیر شد ، دسته رفت. - آهان طبق معمول دنبال زنجیرت می گردی! زیر میز مطالعته، خودت اونجا گذاشتیش. - مرتضی! این دیگه چیه ورداشتی؟!! - هیچی مامان سجاده نمازمه! - وا! سجاده برای چی؟ کو تا نماز! تازه می ری مسجد نمازتو می خونی. |
دانشوری آگاه او را دید، از احوال درونش باخبر شد، تا میتوانست او را نصیحت کرد ولی پند دانشور بیفایده بود و نصیحت او اثر نداشت و آنچه عاشق را آرام میکرد فقط رسیدن به محبوبش بود.
مرد دانشور آخر به او گفت:
«تو که از حسب و نسب و جاه و مال، شهرت و اعتبار و زیبائی بهرهای نداری و عشق خواسته تو از محالات است و اکنون که راه به بنبست رسیده، برای پیدا شدن چارهی درد جز رفتن به مسجد و قرار گرفتن در سلک عابدین راهی نمیبینم. مشغول عبادت شو شاید از این راه به شهرت رسیده و گشایشی در کارت حاصل شود.»
خارکن فقیر پند دانشور را به کار بست،کوه و دشت و کار و کسب خویش را رها کرد و به مسجدی که نزدیک شهر بود و از صورت آن جز ویرانهای باقی نمانده بود آمد و بساط عبادت خود را جهت جلب نظر اهالی در آنجا پهن کرد.