داستان های نماز
داستان های نماز

داستان های نماز

کنترل نفس

یکی از فضلا می گوید: در یکی از روزهای  رمضان از مرحوم حاج شیخ عباس قمی خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد نماز جماعت برپا کند و امامت آن را بپذیرد. اصرار و خواهش ما را پذیرفت و نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان های آن جا اقامه شد. هر روز جمعیت نمازگزارا ن فزونی می یافت. هنوز به ده روز نرسیده بود که مردم اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده زیاد شد.

یک روز پس از اتمام نماز ظهر آیت اللّه حاج شیخ عباس قمی به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم. از مسجد رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند. چون خدمت ایشان رسیدم و از علت ترک نماز جماعت پرسیدم، گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من هستند و می گفتند: یا الله یا الله، از محلی دور به گوش می رسید و این صداها مرا متوجه کرد که جمعیت زیادی برای نماز آمده است و این، مرا شادمان کرد و خوشم آمد. بنابراین من برای امامت نمازجما عت شایسته نیستم و اهلیّت ندارم.

dastanquran.blogfa.com

چنین شاگردانى تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند دامنشان تر نمى شود

آقا سیّد محسن جبل عاملى از علماى بزرگ شیعه و نواده برادر مرحوم آقا سیّد جواد صاحب مفتاح الکرامه است . ایشان در دمشق مدرسه اى تاءسیس کرده اند که دانش آموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل مى کنندحاج سیّد احمد مصطفوى که یک از تجّار قم است گفت من از خود سیّد محسن امین شنیدم که مى گفت یکى از تربیت یافتگان مدرسه ما براى تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد، از آنجا کاغذى براى من نوشت به این مضمون :

چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان مى کردند، من هم براى امتحان رفتم . مدتى نشستم تا نوبت به من رسید. بسیار طول کشید تا اینکه وقت دیر شد، دیدم اگر بنشینم نماز فوت مى شود. از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم ، آنهایى که در آنجا بودند پرسیدند کجا مى روى ، چیزى نمانده که نوبت تو برسد. گفتم من یک تکلیف دینى دارم ، وقتش مى گذرد. گفتند امتحان هم وقتش مى گذرد، اگر این جلسه برگزار شود، دیگر جلسه اى تشکیل نخواهند داد و براى خاطر تو هرگز هیئت ممتحنه جلسه خصوصى تشکیل نمى دهند. گفتم هر چه بادا باد ! من از تکلیف دینى خود صرف نظر نمى کنم . بالاخره رفتم . از قضا هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازه اداء یک وظیفه دینى غیبت نموده ام ،انصاف داده و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه خود جدى است  ، روانیست او را معطّل بگذاریم ، براى قدر دانى از اینکه عمل به وظیفه نموده باید جلسه اى خصوصى برایش تشکیل دهیم . این بود که جلسه دیگرى تشکیل دادند، من حاضر شدم و امتحان دادم .

آقاى سیّد محسن امین پس از نقل داستان فرمود: من در مدرسه چنین شاگردانى تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند دامنشان تر نمى شود

امام خمینى (ره ) و نماز اول وقت


یکى از پزشکان شهر مقدس قم نقل مى کرد که وقتى خبر دادند امام خمینى (قدّس سرّه ) دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالین ایشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم . فشار ایشان ، شماره پنج را نشان مى داد که از نظر طبى ، بسیار خطرناک بود. کارهاى اولیه را انجام دادم و پس از دو ساعت که قدرى وضع بهتر شده بود، ولى قاعدتاً امام نمى توانستند و نمى بایستى حرکت کنند، اما دیدم امام آماده حرکت شدند.عرض کردم : آقاجان ! چرا برخاستید؟  فرمودند:«نماز!»  عرض کردم : آقا!  شما در فقه مجتهدید و من در طب، حرکت شما به فتواى طبّى من ، حرام است و باید خوابیده نماز بخوانید. ایشان با دقت به نظر من عمل کردند و خوابیده نماز خود را خواندند.

 داستان دوستان ، ج 5، ص 166.

 

 




 


نماز کلید مشکلات

 جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

- قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

- قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

- قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.


 

ادامه مطلب ...